loading...
باحال سیتی | cool-city.ir
admin بازدید : 103 سه شنبه 29 اسفند 1391 نظرات (0)

علت خلقت مگس, داستان, داستان های خواندنی

غلامي کنار پادشاهي نشسته بود. پادشاه خوابش مي آمد، اما هر گاه چشمان خود را مي بست تا بخوابد، مگسي بر گونه او مي نشست و پادشاه محکم به صورت خود مي زد تا مگس را دور کند.

مدتي گذشت، پادشاه از غلامش پرسيد:«اگر گفتي چرا خداوند مگس را آفريده است؟» غلام گفت: «مگس را آفريده تا قدرتمندان بدانند بعضي وقت ها زورشان حتي به يک مگس هم نمي رسد

admin بازدید : 71 سه شنبه 01 فروردین 1391 نظرات (0)

عجب پرستاریه !!!!!!!!

 

داستان

 

دختر: می دونی فردا عمل قلب دارم ؟
پسر: آره عزیز دلم . . .
دختر: منتظرم میمونی ؟
پسر رویش را به سمت پنجره اطاق دختر بر میگرداند تا دختر اشکی که از گونه اش بر زمین میچکد را نبیند و گفت ، منتظرت میمونم عشقم . .
دختر: خیلی دوستت دارم . .
پسر: عاشقتم عزیزم . .
.

 

 

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • پیوندهای روزانه
    آمار سایت
  • کل مطالب : 1276
  • کل نظرات : 105
  • افراد آنلاین : 15
  • تعداد اعضا : 560
  • آی پی امروز : 51
  • آی پی دیروز : 11
  • بازدید امروز : 61
  • باردید دیروز : 12
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 96
  • بازدید ماه : 96
  • بازدید سال : 2,186
  • بازدید کلی : 3,319,030
  • کدهای اختصاصی
    کسب درآمد از پاپ آپ هرمز دانلود روز بخیر شب بخیر