loading...
باحال سیتی | cool-city.ir
admin بازدید : 34 چهارشنبه 14 خرداد 1393 نظرات (0)

4 دانشجو داستان طنز

 

دانشجو

 

برترین ها: چهار دانشجو شب امتحان به جای درس خواندن به مهمونی وخوش گذرونی رفته بودند و هیچ آمادگی امتحانشون رو نداشتند.

روز امتحان به فکر چاره افتادند وحقه ای سوارکردند به این صورت که سر و رو شون رو کثیف کردند ومقداری هم با پاره کردن لباس هاشون در ظاهرشون تغییراتی بوجود آوردند.

برترین ها: چهار دانشجو شب امتحان به جای درس خواندن به مهمونی وخوش گذرونی رفته بودند و هیچ آمادگی امتحانشون رو نداشتند.

روز امتحان به فکر چاره افتادند وحقه ای سوارکردند به این صورت که سر و رو شون رو کثیف کردند ومقداری هم با پاره کردن لباس هاشون در ظاهرشون تغییراتی بوجود آوردند.

 بقیه داستان در ادامه مطلب ...

admin بازدید : 145 چهارشنبه 12 تیر 1392 نظرات (1)
  وقتی که میگن زن شیطون رو هم درس میده قبول کن!! / طنز


زن به شیطان گفت : آیا آن مرد خیاط را می بینی ؟ میتوانی بروی وسوسه اش کنی که همسرش را طلاق دهد ؟
شیطان گفت : آری و این کار بسیار آسان است
پس شیطان به سوی مرد خیاط رفت و به هر طریقی سعی می کرد او را وسوسه کند اما مرد خیاط همسرش را بسیار دوست داشت و اصلا به طلاق فکر هم نمی کرد
پس شیطان برگشت و به شکست خود در مقابل مرد خیاط اعتراف کرد
سپس زن گفت : اکنون آنچه اتفاق می افتد ببین و تماشا کن
زن به طرف مرد خیاط رفت و به او گفت :

 

admin بازدید : 56 چهارشنبه 12 تیر 1392 نظرات (0)
  وقتی که میگن زن شیطون رو هم درس میده قبول کن!! / طنز


زن به شیطان گفت : آیا آن مرد خیاط را می بینی ؟ میتوانی بروی وسوسه اش کنی که همسرش را طلاق دهد ؟
شیطان گفت : آری و این کار بسیار آسان است
پس شیطان به سوی مرد خیاط رفت و به هر طریقی سعی می کرد او را وسوسه کند اما مرد خیاط همسرش را بسیار دوست داشت و اصلا به طلاق فکر هم نمی کرد
پس شیطان برگشت و به شکست خود در مقابل مرد خیاط اعتراف کرد
سپس زن گفت : اکنون آنچه اتفاق می افتد ببین و تماشا کن
زن به طرف مرد خیاط رفت و به او گفت :

 

admin بازدید : 103 سه شنبه 29 اسفند 1391 نظرات (0)

علت خلقت مگس, داستان, داستان های خواندنی

غلامي کنار پادشاهي نشسته بود. پادشاه خوابش مي آمد، اما هر گاه چشمان خود را مي بست تا بخوابد، مگسي بر گونه او مي نشست و پادشاه محکم به صورت خود مي زد تا مگس را دور کند.

مدتي گذشت، پادشاه از غلامش پرسيد:«اگر گفتي چرا خداوند مگس را آفريده است؟» غلام گفت: «مگس را آفريده تا قدرتمندان بدانند بعضي وقت ها زورشان حتي به يک مگس هم نمي رسد

admin بازدید : 56 دوشنبه 21 اسفند 1391 نظرات (0)

طنز: سعدی هم شیطونی بوده ها!

سعدی طنز

خودمونیم سعدی هم شیطون بوده ها، با دوستاش میرفتن دور همی، یواشکی طرفشو دید میزده نمونش:

دل و جانم به تو مشغول و نظر در چپ و راست
تا نگویند (ندانند) رقیبان که تو منظور منی

احتمالا دست جمعی با هم کلاسی های مکتب خونشون رفته بودن قهوه خونه طرفم جلوش نشسته بوده که هی چپ و راست و نگاه میکرده. بعدشم به دختر پیشنهاد داده دختره با کیفی جزوه ای چیزی زده تو سرش که گفته:

چون دل آرام میزند شمشیر، سر ببازیم و رخ مگردانیم
دوستان در هوای صحبت یار زر فشانند و ما سر افشانیم

اخی
دوستاش بچه مایه بودن میخواستن ...

 

admin بازدید : 71 سه شنبه 01 فروردین 1391 نظرات (0)

عجب پرستاریه !!!!!!!!

 

داستان

 

دختر: می دونی فردا عمل قلب دارم ؟
پسر: آره عزیز دلم . . .
دختر: منتظرم میمونی ؟
پسر رویش را به سمت پنجره اطاق دختر بر میگرداند تا دختر اشکی که از گونه اش بر زمین میچکد را نبیند و گفت ، منتظرت میمونم عشقم . .
دختر: خیلی دوستت دارم . .
پسر: عاشقتم عزیزم . .
.

 

 

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • پیوندهای روزانه
    آمار سایت
  • کل مطالب : 1276
  • کل نظرات : 105
  • افراد آنلاین : 20
  • تعداد اعضا : 560
  • آی پی امروز : 93
  • آی پی دیروز : 11
  • بازدید امروز : 121
  • باردید دیروز : 12
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 156
  • بازدید ماه : 156
  • بازدید سال : 2,246
  • بازدید کلی : 3,319,090
  • کدهای اختصاصی
    کسب درآمد از پاپ آپ هرمز دانلود روز بخیر شب بخیر